خون رنگین باکری در کتاب «ف.ل.۳۱»
تاریخ انتشار: ۱۳ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۱۳۳۱۰۱
کتاب «ف.ل.۳۱» حاصل گفتوگوهای مفصلی با همرزمان، نزدیکان و نیروهای شهید مهدی باکری یکی از فرماندهان بزرگ دفاع مقدس است که توسط علیاکبری مزدآبادی تدوین و نگارش شده است.
به گزارش خبرنگار کتاب ایران اکونومیست، در کتاب«ف.ل.۳۱»، هر یک از همرزمان، نزدیکان و نیروهای بسیجی شهید باکری از زاویه نگاه خودشان درباره او سخن گفتهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در کتاب «ف.ل.۳۱» علاوه بر بررسی جنبههای شخصی، خانوادگی، اخلاقی، انسانی، جهادی و رزمی، درباره این فرمانده مباحثی مطرح میشود که تا کنون به صورت بسیط روایت نشده و آن، روایت مشکلاتی است که در ماجرای تصفیه سپاه ارومیه و جنبشی خطاب کردن برادران باکری و متعاقبا ناهماهنگیهای سپاه منطقه پنج با فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا رخ داده است.
فصل یکم این کتاب روایت خانواده فیض الله، روایت صفیه مدرس، غلامحسن سفیدگری، مصطفی مولوی، محسن ایرانزاد، عبدالرزاق میراب، میر مصطفی الموسوی، طیب علی شاهینی، صمد قدرتی، قهرمان زارع، تقی قهرمان نیا، صادق محصولی و رضا لطفی است. در فصل دوم اسناد و در فصل سوم تصاویر ارائه شدهاست.
قسمتی از متن کتاب
یکبار دیگر من و آقای مهدی به همراه احد مقیمی سوار ماشین روی جاده سیدالشهدا میرفتیم. این جاده خیلی دستانداز داشت. وقتی ماشین روی یکیشان رفت، سرآقا مهدی محکم به سقف ماشین برخورد کرد. به من گفت «یواش! چه خبرته؟» گفتم «چشم، ببخشید» همین که گفتم چشم، بلافاصله افتادیم توی دستانداز بعدی و دوباره سر آقا مهدی خورد به سقف. گفت «مگه نگفتم یواش؟» گفتم « آقا مهدی، چهارشنبهسوری نزدیکه. بپر بختت باز میشه، ایشاالله شهید میشی!» خندید و گفت «ایشاالله»
بعد از عملیات خیبر یکی از محورهای اصلی ما برای شناسایی، طلائیه بود. بچهها رفتند آنجا و مشغول شدند. یک روز بعد از ناهار آقا مهدی تصمیم گرفت برود طلائیه تا سری به بچهها بزند. آمبولانس آقا مهدی را برداشتیم و من نشستم پشت فرمان و راه افتادیم. آمبولانس برای رد گم کردن و فریب دشمن بود. هنوز مسیر زیادی نرفته بودیم که دیدم خوابش برد. هوا هم خیلی گرم بود. با خودم گفتم کولر ماشین را روشن کنم که آقا مهدی راحت بخوابد. تا کولر را روشن کردم، بیدار شد و گفت «چرا کولر را باز کردی؟» گفتم «دیدم شما خوابیدی، گفتم راحت باشی» گفت «مگه خون من از خون بچه بسیجیها که توی اون چادرا زیر گرمای پنجاه درجهن رنگینتره؟ مگه اونا کولر دارن؟» گفتم « ببخشید آقا مهدی، الان خاموشش میکنم» کولر را خاموش کردم و آقا مهدی دوباره خوابید.
کتاب «ف. ل .۳۱» روایت زندگی شهید مهدی باکری فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا نوشته علیاکبر مزدآبادی در ۴۷۲ صفحه و در ۵۰۰ نسخه در بهار ۱۴۰۱ توسط انتشارات ایران با قیمت ۱۴۰ هزار تومان با همکاری مشترک نشر یا زهرا و کاغذ حمایتی منتشر شده است.
منبع: خبرگزاری ایرنا برچسب ها: دفاع مقدس ، عملیات خیبر ، شهید مهدی باکری ، آمبولانسمنبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: دفاع مقدس عملیات خیبر شهید مهدی باکری آمبولانس مهدی باکری آقا مهدی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۳۳۱۰۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شهید مهدی شاه آبادی نمونه مدیر جهادی دهه ۶۰ + فیلم
شهید حجت الاسلام مهدی شاه آبادی، روحانی مبارز و نماینده مردم تهران در دوره دوم مجلس شورای اسلامی سرانجام در تاریخ ششم اردیبهشت ۱۳۶۳ هنگام بازدیداز جبهههای جنگ تحمیلی در جزیره مجنون بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ متجاوزان بعثی به شهادت رسید.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی باشگاه خبرنگاران جوان فیلم و صوت فیلم و صوت